کد مطلب:315132 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

شفای دختر بچه ی فلج
شیخ محمود شاكر حائری نقل می كند و می گوید:

پدرم برایم نقل نمود: در ایام تابستان وارد حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام شدم، دیدم مردی صحرانشین كودكی را بر دست دارد و به طرف ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می رود. فهمیدم آن طفل دختر فلج است، هم چنان دیدم، گوسفندی نیز پشت سر آنها در حركت می باشد. هنگامی كه نزدیك ضریح مطهر رسید با زبان ساده و محلی با ابی الفضل العباس علیه السلام سخن می گفت. خود را به نزدیكش رساندم تا سخنش را گوش بدهم. شنیدم می گفت: این بچه را آوردم تا شفا بدهی و این گوسفند نذر تو می باشد. اگر شفا دادی، خدا را سپاس وگرنه این گوسفند مال شما.

آنگاه بچه را نزدیك ضریح انداخت و خود از حرم خارج شد. همین كه به وسط صحن رسید، دختربچه از جای برخاست و به طرف پدرش می دوید. آن مرد صحرانشین گوسفند نذری را به خادم حرم مطهر داد، مردم اظهار سرور و خوشحالی می نمودند و زن ها هلهله می كردند و از بركات حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آن كودك شفا گرفت. [1] .


[1] الكرامات المنظوره ص 25.